ای از بر سـدره شاه راهت وی قـبه عـرش تکیه گاهت
ای طــاق نـهـم رواق بــالا بشکسته زگـوشـه ی کـلاهت
هم عقل دویده در رکابت هم شرع خزیده در پناهت
مه طاسک گردن سمندت شب طره ی پرچم سیاهت
جبریـــل ، مـقیم آسـتانت افــلاک حـــریم بــارگــاهت
چرخ ارچه رفیع،خاک پایت عقل ارچه بزرگ،طفل راهت
خوردست خدا ز روی تعظیم سوگند به روی همچو ماهت
ایـزد که رقیب جان خرد کرد نـام تـو ردیف نـام خود کرد